سیدمسعود راد (روانشناس) 9233501
رفتارهای درست تربیتی
انتقادهای کلامی سازنده
روزی عدهای تصمیم گرفتند گرگ را پند دهند که دست از شکار و دریدن گوسفندها بردارد. به او گفتند: «گوسفند چهارپایی مفید است، پشم و شیر او کلی برای ما فایده دارد و وجود او برای زندگی انسان، لازم و حیاتی است.» آنان گفتند و گفتند و گرگ گوش داد، اما هنوز پند و نصیحتشان به پایان نرسیده بود که گلهي گوسفندان از راه رسید. چشم گرک که به گوسفندها افتاد، میل به شکار در درونش بیدار شد و باعجله به کسانی که نصیحتش می کردند گفت: «زودتر تمامش کنید؛ گله رفت!»
نکتهی ظریف: همیشه باید در زمان مناسب و در شرایط مطلوب از فرزندانمان انتقاد کنیم و هنگام انتقاد برایشان سخنرانی نکنیم، زیرا فرزندان ما در هنگام انتقاد، نصیحتپذیر نیستند و آن را سرزنش و توبیخ قلمداد میکنند.
بلافاصله؟ یا...
بهنظر شما زمان مناسب برای انتقاد از فرزند چه زمانی است؟ آیا بلافاصله بعد از خطا باید او را مورد انتقاد قرار داد، یا مدتی بعد از بروز خطا یا اشتباه؟ بعضی از والدین معتقدند که اگر بلافاصله بعد از ارتکاب خطا از فرزندشان انتقاد نکنند، تذکر آنها بیتأثیر خواهد شد؛ به همین جهت به محض اینکه فرزندشان خطایی مرتکب شود، شروع به نصیحت میکنند و او را به باد انتقاد میگیرند!
دانیال پنج ساله، در حال بردن دیس برنج برای گذاشتن روی میز ناهار است، اما پایش به فرش گیر میکند و دیس برنج از دستش به زمین میافتد؛ دیس میشکند و خرد میشود و دانههای برنج، در همه جای اتاق پخش و پلا میشود.
مادر در حضور میهمانان، با فریاد میگوید: «صد دفعه نگفتم که نمیخواهد تو دیس را برداری؟! کار تو نیست! گفتم یا نگفتم؟!»
دانیال درحالیکه گریه میکند، میگوید: «اوندفعه که آوردم، خودت گفتی «آفرین پسر گلم!»، حالا میگی کار تو نیست؟»
مادر درحالیکه با عصبانیت تکههای دیسِ شکسته و برنجهای ریخته شده را جمع میکند، میگوید: «من گفتم؟ غلط کردم گفتم! حالا میگم نمیخواد دیسهای سنگین رو بلند کنی. فهمیدی؟»
دانیال: «پس تو هم نباید کاسهها رو برداری؛ اون روز یادته یک کاسه رو شکستی؟»
مادر: «من دیربهدیر ظرف میشکنم، ولی تو چون کوچولو هستی، ممکنه هرروز یه دیس یا لیوان یا چیز دیگهای رو بشکنی. اینطوری همهی ظرفهای من میشکنه! فهمیدی؟»
دانیال: «من هرروز نمیشکنم؛ اون روز دیدی که نشکستم!»
مادر: «از من که بیشتر میشکنی؟»
دانیال: «نه خیرم! از تو هم بیشتر نمیشکنم.»
مادر با فریاد میگوید: «بیشتر میشکنی یا کمتر، من میگم بدون اجازه، چیزی رو بر ندار! فهمیدی؟»
اینجاست که مادر درحالیکه برنجها را جمع میکند و فرزندش هم افسرده و ناراحت در گوشهای کز کرده، شروع به نصیحت کردن میکند که: «بچههای خوب، همیشه تو هر کاری، از پدر و مادرشون اجازه میگیرند و بدون اجازه، دست به هیچ کاری نمیزنند! اگه این دیس روی پات افتاده بود چی؟ اگه با صورت به زمین میخوردی چی؟ اگه تکههای چینی توی چشم یا صورتت میخورد چی؟» و این نصیحت تا جمع شدن آخرین دانهی برنج، بیامان ادامه دارد!
جارو و خاکانداز
جملهی آخر مادر، درواقع انتقاد درستی بود که او با بدترین روش و در بدترین زمان ممکن، آن را مطرح کرد، زیرا او بدون فکر و بلافاصله بعد از انجام خطا، نصیحت را آغاز کرد. اگر این مادر بخواهد از فرزندش به درستی انتقاد کند، باید به شکل زیر عمل کند:
دانیال پنج ساله در حال بردن دیس برنج برای گذاشتن روی میز ناهار است، اما پایش به فرش گیر میکند و دیس برنج از دستش به زمین میافتد؛ دیس میشکند و خرد میشود و دانههای برنج، در همه جای اتاق پخش و پلا میشود.
مادر بلافاصله به او میگوید: «سریع برو جارو و خاکانداز رو بیار.» دانیال بلافاصله آنها را میآورد و به مادر تحویل میدهد. مادر به او میگوید: «پسرم، حالا اون دمپایی روفرشی منو هم بیار تا چینیهای شکسته و خرد شده رو جمع کنم.»
مادر بعد از این که تمام چینیها را جمع کرد، رو به پسرش میگوید: «حالا دمپایی روفرشی خودت رو هم بپوش و بیا خاکانداز را نگه دار تا من برنجها رو بریزم توی خاکانداز.»
مادر سپس دیس دیگری را پر از برنج میکند و فرزندش را صدا میزند و از او میخواهد که این بار، با مراقبت بیشتری، دیس برنج را به سر میز ببرد. در اینجا مادر با توجه به اینکه جلوی دیگران به فرزندش تذکر نمیدهد، عزت نفس فرزندش را بالاتر میبرد و با کمک گرفتن از او برای تمیز کردن فرش نیز، احساس مسؤولیتپذیری را در او بالاتر میبرد و با اعتماد مجدد به او (برای بردن دیس برنج بعدی)، اعتمادبهنفس را در فرزند خود تقویت میکند، ولی زمان را برای انتقاد از فرزندش مناسب نمیداند و فعلاً از او انتقاد نمیکند.
انتقاد سازنده
بعد از رفتن میهمانان، مادر دانیال را صدا میزند و به او میگوید: «از اینکه در بردن دیس برنج به من کمک کردی ممنونم، ولی پسرم! از اینبهبعد، هروقت خواستی به من کمک کنی، اول از من بپرس که آیا به کمک تو نیاز دارم یا نه! اگر به شما اجازهی کمک کردن دادم، اونوقت کمکم کن. باشه؟» دانیال میگوید: «باشه!» و انتقاد مادر در همینجا تمام میشود.
در این شیوه، مادر با تشکر و قدردانی خود، باز هم حس مسؤولیتپذیری را در فرزندش تقویت میکند و با یک جملهی کوتاه، از او انتقاد میکند و پایبندی به مقررات و رعایت انضباط را به فرزند خود گوشزد مینماید و در عین حال، از نصیحت او نیز خودداری میکند.
نتیجه: زمانی که فرزندمان خطایی مرتکب میشود، بهتر است بلافاصله به انتقاد از او نپردازیم و نصیحتش نکنیم، زیرا انتقاد و نصیحت در چنین زمانی، تأثیری در تربیت فرزند ندارد. بهتر است انتقاد را به زمان دیگری موکول کنیم؛ زمانی که هم برای انتقاد کردن مناسب باشد و هم برای شنیدن آن. در هنگام انتقاد، بهتر است سعی کنیم منظور خود را تا حد امکان کوتاه بیان کنیم و در بیان انتقاد، صریح و رک باشیم و از نصیحت کردن بپرهیزیم.
به این ترتیب، ما از کلام انتقادی سازندهای، برای تربیت فرزند خود استفاده کردهایم که رشد روحی ـ روانی و اخلاقی فرزندمان را دربردارد.